سبد خرید
0
No products in the cart.

زندگینامه استاد حاج غلام رضا عینی فرد زنجانی

غلامرضا عینی فرد زنجانی در سال ۱۳۲۸ در محله حیدریه زنجان در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود، در ایام کودکی وارد مکتب خانه شده و قرآن کریم را در ایام شش و هفت سالگی ختم کرده، در همان سنین نوحه خوانی را برای اولین بار در هیئت خردسالان علی اصغر علیه السلام آغاز کرد, سپس در دبستان و دبیرستان امیرکبیر مشغول تحصیل شد و کلاس دهم را به پایان رسانده به حوزه علمیه زنجان رهسپار شد، در حوزه دروس سطح را تمام کرد. از هم دوره های ایشان می توان از حجت الاسلام والمسلمین علی خاتمی (نماینده ولی فقیه در زنجان) را نام برد و بسیاری از بزرگان که از دنیا رفته و بعضی هم در قید حیات هستند طبع شعر از همان دوران نوجوانی در وی هویدا بود اما ابراز آن در آن ایام در حوزه علمیه صلاح نبود، اما بعد از مدتی تحصیل در حوزه بدون دریافت شهریه در سال ۱۳۴۰ در سن دوازده سالگی در مسجد باب الحوائج زنجان رسما مداحی را آغاز کرد. در سال ۱۳۴۶ شمسی رژیم شاهنشاهی طلبه هارا سخت در فشار گذاشت برای خدمت سربازی ارتش، مگر طلابی که مدرک ششم ابتدایی داشته باشند و این تخفیف از ناحیه آیات عظام قم به دولت وقت ابلاغ شده بود که طلبه ها پراکنده نشوند و حوزه استقلال خود را نگه دارد. لذا چون وی ناظم مدرسه بود به پیشنهاد او تحصیل طلاب در خفا انجام می گرفت و تدریس دروس ابتدایی به عهده ایشان بود و طلاب در اکابر شرکت کرده مدرک ششم ابتدایی را می گرفتند و این کار انجام شد،گرچه عده ای از طلاب ناچار به وطن خود بازگشته و به سربازی رفتند اما عده زیادی مقاومت کرده و مدرکشان را گرفتند و گره از کارشان باز شد. در آن زمان پای منبری خواندن علمای بزرگ شهر همچون آیات عظام واسعی، عزالدین حسینی، صائنی، نجفی میرزایی و استاد حوزه حجت الاسلام جباری به عهده وی بود،علما به ایشان پیشنهاد کردند،حالا که لباس نمی پوشید جلسه ای برای مداحان تشکیل بدهید و بر اشعاری که می خوانند نظارت کنید، اگر شعر با خبر تطبیق نکند اصلاح شود و هر مطلبی را نخوانند، تشکیل و اداره این جلسات به عهده ایشان گذاشته شد. لذا هیات مکتب شعرا و نوحه خوانان با حضور مادحینی چون حاج اصغر گنج خانلو زنجانی و حاج اکبر خلدی تشکیل شد، شعرا و نوحه خوانان جذب هیئت شدند و خوشبختانه با نظر اهل بیت و برنامه ریزی دقیق؛ بزرگانی همچون حاج ولی الله کلامی زنجانی، حاج جواد رسولی زنجانی، حاج باقر عباسی، حاج اکبر نور بهمنی که آن زمان ۱۴-۱۵ سال بیشتر نداشتند به جامعه تحویل داده شدند و بعد ها با دخالت ساواک و تحت فشار قرار دادن ایشان مکتب که حالت دانشگاهی داشت تعطیل شد. بعد ها اداره دومین مکتب را در تهران به نام “مکتب الحسین” به عهده گرفتند، که جلسات مکتب الحسین با حضور بزرگانی چون: مرحوم داود موذن زاده، مرحوم حاج غفور شیخ غفوری، مرحوم استاد منزوی، حاج سید تقی سیفی، آقای ساکت(هویدا)، مرحوم شبابی، حاج فیروز زیرک کار، حاج فیروز اخبارده، حاج محسن عسکری و حاج محمد باقر تمدن و بسیاری از بزرگان میدان مدح و مرثیه هر هفته برگزار میشد، که واقعا جلساتی پر بار و بی نظیر و پر از خاطره بود و ثمرات مکتب الحسین بسیار بود از جمله آقایان: امین مقدم، ابوالفضل مشکینی، منصور زمان شعار و… که مشت نمونه خروار هستند. عمر مکتب الحسین در دوران مدیریت ایشان حدودا پنج سال بود و بعد ها ایشان مکتب دیگری به نام “مکتب الزینب” را در مکان تاریخی که به تعریف نمی آید(زینبیه اعظم فعلی)تشکیل دادند و بحمدلله تا به امروز این جلسات برگزار می شود.

ایشان نه جلد دیوان چاپ کردند بنام های ارشاد زینبیه، فریاد زینبیه ، طوفان زینبیه، پیمان زینبیه، نگار زینبیه، اعجاز زینبیه( که در حد خودش کتابی نادر می باشد)، هم راز زینبیه، روضه الزهرا(س) کتابی است در مورد حالات حضرت زهرا(س)، ودر اواخر سال۸۵ دیوان باقیات زینبیه را چاپ کردند.

 

آشنایی سيدجواد ذاكر با استادحاج غلامرضا عینی فرد

ایشان در دوران تحصیل تدریس هم می کردند این یکی از قواعد تحصیل در حوزه می باشد…(که اگر درسی را با موفقییت پشت سر گذاشتی ,بزرگان هم سفارش می کردند,آن در س را تدریس کنی).

و ایشان هم تدریس داشتند که بعضی از شاگردان ایشان ادامه دادند و الآن به مدارج بالایی هم رسیدند حتی به درجه اجتهاد … و خدا را شاکرند که سیدالشهداء ایشان را قبول کردند و در کسوت مداحی مانده اند.

و در زمینه مداحی هم شاگرد داشتند …که بعضی مشاهیر آذربایجان در مداحی از شاگردان ایشان می باشند…

از جمله مرحوم سید جواد ذاکر …البته به این صورت نبودند که سید با حاج آقا به طور کامل کار کنند….ایشان به طور کلی حدود 5سال بود که حاج آقا را پیدا کرده بودند …که توسط یکی از اساتید و پسرشان با حاج آقا آشنا شدند… و از قبل هم با نوارهای حاج آقا مانوس بودند…ولی از آنجا که ایشان در قم و بعد در کاشان بودند تماس کاملی با حاج آقا نداشتند و حاج آقا هم نمی توانستند بعضی مسائل را که اشتباه بودند گوشزد کنند مِن جمله همین اشعار غلو آمیز و… بعدها که حاج آقا به ایشان گفتند این شعر را نخوان …گفتند :چشم…

خوب جوان بود و جوان مثل گل می ماند با اندک نسیمی ساقه اش می شکند ولی اگر آبیاری بشود ثمر می دهد …باید تشویق شود …

آشنایی سیدجواد با حاج آقا به نقل از خودشان که می گفتند: خواب حاج آقا را دیدند و یک روز در تاکسی (که نوار حاج آقا روی ضبط ماشین بوده) صدای حاج آقا را شنیده بودند و دیده بودند که این صدا آشناست , از راننده تاکسی می پرسند. اسم را و می پرسند که عکسشون رو دارید بعد راننده همان عکس جلد نوار را نشان ایشان می دهند … می بینند همانی است که در خواب دیده اند …پیگیری می کنند … و چندین بار هم بطور ناشناس به مجالس حاج آقا ,زینبیه, هم رفته بودند ..که تا بعد این آشنایی کاملتر شد و تبدیل به رابطه شاگرد و استادی شد… و اواخر 84 هم که مریض شد حاج آقا گفتندکه سید دیگر از آن اشعار غلو آمیز نمی خواند که تا آخر عمرش هم نخواند…

اجل مهلتش نداد والا اگر می ماند بهتر از گذشته اش می شد….

و این محبوبیت با شهرت فرق دارد عده ای می باشند که معروف هستند ولی محبوب نیستند.

 

 توصیه حاج آقا به جوانانی که میخواهند بطور حرفه ای وارد وادی مداحی بشوند:

از نظر عقیدتی سید جواد ذاکر مشکلی نداشت ….حاج آقا می گویند: آن زمانی که شهرت پیدا کرده بودند آمده بود زنجان وعده ای از سران زنجان هم آمده بودند…سید گفتند من باید نماز بخوانم و مشغول نماز شد…من آنجا گفتم که شما ببینید این جوان دارد میگوید”اشهد ان لا اله الا الله”…این ها احساساتی هستند؟؟؟ حضرت رسول فرمودند: جوانی شاخه ای از جنون می باشد. احساساتی می شوند و یه حرفی را می زنند و دلیل نمی  شود که باطن هم همین با شد.

 متقی و ولایتی پاک بود و وابسته به هیچ گروه و حزبی نبود و جز اهل بیت(ع) هیچ کس را نداشت…

 

مصاحبه با حاج غلامرضا عينی فرد زنجانی

( مصاحبه از استریو سهیل زنجان )

1-به عنوان سوال اول بفرماييد که چگونه شد به مداحي روی آورديد؟

قبل از همه چيز از شما تشکر مي‌کنم که محبت ديرينه خودتان را بر سر ما چون سايه افکنديد اميدوارم که هميشه در مسير خدمت‌رسانی به شهروندان محبوب و عزيز و بزرگوار زنجان موفق باشيد.

بنده در محله‌ای به نام حيدريه چشم به جهان گشودم . پدرم کاسب بود و در کسوت سقايی آب‌رسان منازل و مساجد و مدارس بود. البته سقايی يک سلسله مقداري بود که در سطح کشور مشغول بودند به نظر من در عين حال که کاسب بودند خدمت بزرگي مي‌کردند. بعدها مسجدي به نام باب‌الحوائج ساخته شد و ما از فيوضات آن مکان مقدس بهره‌مند شديم همسايگان و عالم خوبي داشت.

در سن شش سالگي نوحه‌خواني در وجودم محسوس بود و در هفت سالگي رسما در محله خودمان هيئت خردسالان حضرت علي اصغر (ع) را تاسيس کرديم و نوحه خواني را شروع کرديم. يکي از خاطراتم در دبستان اين است که در کلاس من خواندم و دانش آموزان جواب دادند .البته ناگفته نماند تعطيلات تابستاني شروع شد و به مدرسه مي‌رفتيم براي گرفتن مدرک تحصيلي کلاس ششم تا راهي دبيرستان شويم و در دبيرستان هم کاملا بچه‌هاي کلاس مي‌دانستند من در هنر نوحه خواني بي‌تفاوت نيستم ، نمي توانم بگويم عاشق بودم ، چه کلمه عشق برايم روشن نشده بود . مدتي ادامه تحصيل دادم تا ريشه سقايي خشک شد و منبع آب و لوله کشي جهت آب رساني مايحتاج مردم را برطرف کرد. والدم در اين حرفه امرار معاش مي کرد تا از دنيا رفت. مرد غيور و مستقل و صاحب عزت نفسی بود رحمه الله عليه.بعد از دبيرستان راهي حوزه علميه شدم و مکتب را تمام کردم. مقداري از شروع رسائل گذشته بود که انقلاب شد و حوزه هاي علميه مثل ساير مراکز دانشگاهها در سطح کشور ، در مسير انقلاب قرار گرفتند. اما در تحصيلات حوزوي هم من مداحي مي کردم. مجالس بسيار پرشور و حالي مساجد و منازل ما را مجذوب کرده بود که به فکر ديگر نمي افتادم. يعني آيات عظام شهر عزالدين ، واسعي ، صائني ، مي فرمودند : معلم شوم حتي اساتيد حوزه مي فرمودند با لباس شخصي در جلسه درس که همه و همه روحاني و معمم هستند شرکت نکنيد. لذا بنده ناچار عبا به دوش مي کردم تا همين طور که عرض کردم انقلاب شد و جو حوزه عوض گرديد.

 

2-انگيزه هايي که جنابعالي را وادار به فعاليت در حوزه مذهبي (مداحي ، شاعري و …) نمود چه بود؟

فضاي جامعه ، خانواده ، دوستان چه نقشي در انتخاب شما داشت ؟

انگيزه معمولا انتخاب کردن است و اين جهت گيري معمولا در شخص کامل پيدا مي شود ولي بنده به نظرم از جمله نادر افرادي هستم که منتخب شدم نه انتخاب کردم چون که 6 سال داشتم وجودم در عشق امام حسين مي سوخت . باور کنيد در 7 يا 8 سالگي من چنان گريه مي‌کردم که مادرم نگران مي شد و مي گفت : مگر مريض هستي ؟ مي‌گفتم نه و اين انگيزه نيست بلکه عشق و علاقه دروني که اصلا نمي شود توجيه کرد . البته محيط خانواده و محل بي اثر نبود مخصوصا پدر و مادر که مانع راه ما نشدند.

 

3- استاد! بطور کلي دين و مذهب در نظر و عقيده شما چه تعريفي دارد ؟ رابطه انسان و مذهب چگونه رابطه اي است و هدف غايت دين مداري و مذهب مداري چيست ؟

دين يک پديده آسمانيست و آدم هم آسمانيست . به قول لسان الغيب حافظ، من ملک بودم و فردوس برين جايم بود . اما سير نزولي آدم و حوا بر اين خاکدان قطعا سير صعودي دارد و شهپر اين پرواز که انسان را به جايگاه اصلي برساند دين است . اينطور مثال بزنيم , پرنده اي در اوج پرواز تيري بخورد و سقوط کند و شخصي آن را پيدا کند و مداوا نمايد . زخمهايش که خوب شد دوباره پرواز مي کند . اين دين است , انسان زخم خورده لايقربا هذه الشجره را خوب مي کند و نمي گذارد اصليت خود را گم کند و به جاي اولي برگردد . اما اگر همان پرنده تير خورده بي صاحب شد و زخم هايش عفونت کرد فنا مي شود هيچ ، اصل خود را هم پيدا نمي کند ، يعني انسان اگر با دين و آئين مداري خود را? مانوس نکند ، زندگي مطلوبي بدست نمي آورد و تجربه اين را نشانم داده است در طول تاريخ . البته صحبت از دين را بايد به عهده کارشناسان قرار بدهيد اين يک قطره اي بود از درياي وجود دين و مذهب که بنده عرض کردم.

 

4-در ميان اديان و مذاهب مختلف ، ما به عنوان پيروان علي(ع) شيعه هستيم . به نظر شما چيزي که شيعه را از ساير مذاهب متمايز کند چيست ؟ و اين مذهب تا چه حد توانسته است در رابطه با هدايت بشر و الگو سازي ميان انسانها نقش داشته است؟

عزيز من ، مذهب شيعه کاملترين مذاهب است . چرا که از زمان پيامبر اسلام پيگيري و پي ريزي شد. يعني باني مذهب شيعه علي (ع) بود. ما به تمام مذاهب احترام مي ‌گذاريم ولي مذهب شيعه بوي علي(ع) را مي هد و بوي حسين را مي دهد مشخص است که مرام مسلکي که علي (ع) در صدر آن را قرار بگيرد سازنده است، کامل است و مهيج و اين مطلب در صفحات تاريخ سابقه درخشاني دارد چونکه مولا علي را مدعي و گوينده سلوني قبل ان تفقدوني يعني از من هر چيزي از علوم مختلف ، از عيان و نهان سوال کنيد ولي فرهنگ مردم يا اينقدر پايين بود که اين سخن را درک نکردند که علي کليد همه گره هاي علمي مردم است . اختراع، اکتشاف، علاج امراض ، در لابه لاي اين جمله “علي است” يا که از کينه و حسد نخواستند علي در صدر مباحث و مسائل جوابگو باشد . به هر تقدير اما مذاهب ديگر بعد از امام صادق شروع شده و با بيان مکتبشان امام جعفر صادق بود.

 

5-?در خصوص فلسفه قيام امام حسين (ع) و اينکه چرا امام حسين بر عليه حکومتي که بنام دين ادامه حيات مي داد قيام کرد ؟ توضيح دهيد. در خصوص معرفي ديني هم که يزيد خود را متولي آن مي دانست و شريح قاضي مفتي آن بود صحبت نماييد؟

در خصوص فلسفه قيام امام حسين (ع) بايد عرض کنم که عاجزترين فردي هستم که به اين ميدان پا گذارم. اين قيام آسماني است. حالا يا در لباس معاويه باشد يا در لباس دشمن معاويه . فکر آنان غلط بود و خطرناک و همان شيوخ نهروان و جلوتر از آن حدودا 30 سال مي گذشت، عده اي علي را خانه نشين کردند و دست بيعت با کسان ديگر دادند و امام علي به خاطر وحدت امت اسلامي سکوت کرد که مبادا اسلام نوپا را امپراطوران روم و ايران و ابر قدرت آن زمان را از پا درآورند. سياست حسين همان سياست علي است، سياسيت علي همان سياست پيامبر است . اما عاشورا مولود قيام عليه حکومتهاي باطل به نام اسلام است اگر اول حق به حق دار مي رسد اينچنين شيعيان و آزادگان داغدار نمي شدند.

 

6-در خصوص نقش حضرت زينب کبري(س) به عنوان پيام آور نهضت عاشورا صحبت کنيد . شريعتي جمله اي دارد و مي گويد هر انقلابي دو چهره دارد : خون و پيام. و اينطور ادامه مي دهد که حسين (ع) خونش را داد و زينب (س) مسئول پيام رساني اين خون بود که اگر اين قيام زينب نبود خون حسين را نيز لئيمان و تحريف کنندگان تاريخ به فراموشي مي سپردند؟

عرض کنم به خدمت حضرت عالي ، در خصوص نقش بيان که خيلي مهم است بايد بگويم که اگر بيان نبود عيان نبود و نهان هميشه حاکم مي شد …..اگر پيامبر اسلام در غدير خم بيانگر ولايت حضرت علي نمي شد ماهيت حکومت ائمه معصومين روشن نمي گشت و به خاطر اين بعد از رحلت ختمي مرتبت اول کاري که کردند حکومت را به شوراي ثقيفه دادند و حکومت تشکيل دادند و با تکيه بر زر و سر نيزه بيانگر غدير خم را خفه کردند ، کشتند ، غارت کردند و بالاخره آن عظمت غدير را کم رنگ کردند و اگر هم تشيع مانده ، مديون بيان بعضي خطبه هاي امت و صحابي پيامبر است از جمله خود اميرالمومنين . هرجا جرگه اي يا گروهي را مي ديد شروع مي کرد با ايجاد سوال و جواب از حقانيت امامت خود که امري الهي بود دفاع مي کرد پس امام حسين قطعا از تاريخ غدير تجربه اي کسب کرده بود. البته تجربه يعني در کنار علم امامت با زبان مردم صحبت کند، در محدوده تفهيم و تشخيص عموم حرکت کند. تصميم گرفت سخنور قوي و شجاع بعد از شهادت خود براي کشف و نشر هدف قيام خود همراه داشته باشد. حضرت زينب تنها بعد از شهادت شروع مسئوليت نکرد بلکه در همان عاشورا در قتل امام به لشگر عظيم يزيد که همه به نام اسلام آمده بودند . فرمود: شما چطور مسلمان هستيد که اين مرد تنهاست و الان حالت دفاع از خود را ندارد اين همه مردم مي کشند مانع نمي شويد؟ توضيح: چون اسلام مثله کردن يعني پاره پاره کردن انسان را حرام کرده است، ببينيد زينب همان اولين قدم کوفيان و شاميان را محکوم کرد و هيچکس جواب نداد ، يعني نتوانستند جواب بدهند مگر اينکه مي گفتند : مسلمان نيستيم که آن هم حسابش جدا است و حتي فرمانده کل قشون شرمنده و سر افکنده به پشت صف سپاه رفت .اين نقش زينب است و بعدا هم خطبه اي آتشين در کوفه و راه شام و خود دمشق در کاخ امپراطوري يزيد . پيش چشم سفراء ، امرا و رجال سياسي ايراد کرد که تا دنيا هست آن خطبه ها به عنوان الگو هست و ديگر اينکه امام اين کار را برعهده يکي از زنان هاشمي گذاشت يعني شخصيت زن را آنچه گه هست نشان داد که زن چيست و کيست نه اينکه زن فقط خانه دار است و بس ، آن يک بعد از وجود زن است نويسندگان بي طرف مشرقي و غربي و مسيحي اعتراف کرده اند جاودان ماندن خون حسين ، قيام حسيني ، کربلاي حسيني ، در خطبه هاي زينب و حضرت سجاد جلوه گر شدند.

 

7-به نظر شما ما بايد چه کنيم تا نسل جديد به سوي مذهب و دينداري رود و هر چه بيشتر در مراسم مذهبي حضور پيدا کند؟

سوال خوبي است، عزيز من، ما بايد هر چيزي که به خودمان مي خواهيم به ديگران هم بخواهيم ضرب المثل مشهور است، مرگ براي همسايه نباشد کسي که مي گويد بايد به هدف حسين عمل کنيد بايد بگويد عمل کنيم مخصوصا آنانکه مروج ومبلغ هستند ، مثلا امام مخالف بي عدالتي است، مخالف دروغ و ظلم و تعدي به حقوق ديگرانم است و ما تند تند بگوييم هر سال بگوئيم، هر جا بگو ئيم، مردم هم مي شنوند ولي اگر ديدند بنده طلبه يا مداح آنچه به آنچه که مي گويم عمل کنم علاوه بر آنان هم جامه عمل نمي پوشند بلکه بد بين هم مي شوند .درد جامعه ما ، درد جوانان ما اين اين است. عمل به مقدسات را کم مشاهده مي کنند هر چند دليل نمي شود چيزي که من مي گويم عمل نمي کنم شنونده هم بايد شانه خالي کند . حضرت صادق فرمودند: انظرو الي ما قال و لا تنظر من قال.يعني از گويندگان حرف خوب را ياد بگير کار نداشته باش اين حرف خوب را آدم خوب نمي گويد ، يادم هست که يک روز امام (ره ) در سخنراني خودشان در يکي از مناسبت ها در حسينيه جماران فرمودند? که البته آن اصل کلمه امام يادم نيست و خلاصه اش اين شد که جاي تعجب است روز قيامت کساني که از شما و ما حرف شنيدند و عمل نکردند در بهشت هستند. اين حرکت، حرکت الهي است و  رهبري آن به عهده ولي معصوم بود. در راس کار امام حسين جگر گوشه پيامبر بود و نور دو عين فاطمه (س) اما بايد يک مقدار مسئله را باز کنيم. ببينيد دين که به شمه هاي از آن در سوالهاي قبل اشاره کردم يکي از ضروريات فطري بشر است. حالا اين دين حق باشد يا باطل. چون مردم کسي را که دم از ارتقاء و ترويج دين بزند به او جذب مي شوند. يزيد از اين استفاده و خود را تحميل کرد و خلافت را از آن خود دانست چونکه هدف دنيايي و رياست داشت لذا هر کس مانع او بود مي کشت و امام حسين هم مجسمه دين و تنديس عدل و عشق، مدعي امامت امت اسلامي را داشت، فرقي که داشت اين بود که يزيد با سفارش معاويه که کارنامه شفافي نداشت، ظلم و جورش عالمگير بود به تخت خلافت جلوس کرد ، اما سيدالشهدا با دستور خدا و توسط پيامبر اسلام اين مسئوليت را قبول کرده در نتيجه هر دو در راه عقيده خود جهاد مي کردند، انا الحيات عقيده و جهاد يعني زندگي دنيا جز هدف و تلاش در بدست آوردن آن عقيده و هدف نيست، اين جمله را به امام حسين نسبت مي دهند، پس دين يزيد و دين حسين در ميدان جدال و جنگ درگير شد و حقيقت دين روشن گشت. اگر اين قيام نبود مسلمانان و شيعيان سر در گم و حق و باطل مخلوط مي شدند. لذا يزيد فتوائي به اين امر پيدا کرد که از مفتيان دربار که متسفانه اکثر مردم به ظاهر نگاه مي کنند و حکم قتل حسين (ع) را گرفت و آن دست خط نحس شريح و امثال او را در سراسر کشورهاي اسلامي پخش کردند و مردم عوام قربه الي ا… جمع شدند تا يک خارجي را بکشند. هرچند در آن موقع مردم راه را از چاه تشخيص نداند ،ولي نتيجه قيام و کشتار تاريخ ساز شد و الان قرنهاست نام حسين و قيام حسين در جهان بشريت مطرح است اما از يزيد و مفتيان دروغين جز لعن و نفرت به جاي نماند. بايد بگويم قهرمان کربلا زينب (س) در جواب ابن زياد گفت: کيف رايت صنع الله چگونه ديدي کار خدا را ببينيد با تمام وقاحت اين جنايت خود را از کانال خدا به گوش مردم ميرساند يعني خداوند به ما کمک کرد و پيروز شديم امام حسين نه ، فرمود: نديدم اين کار را مگر زيبا  ” ما رايت الا جميلا ” يعني طلوع خورشيد شهادت و حقيقت اين قيام در افق هاي دور معلوم مي شود يعني زينب کبري قيام برادرش را در آن مقطع نمي ديد ولي ابن زياد و يزيد کارشان مقطعي بود براي چند صباح رياست دنيا و فريب مردم آنهم عوام الناس. به ظاهر به خر مراد سوار شدند. اين قدر بگويم که حسين براي نجات بشريت و ابقاي عدالت اجتماعي و رفع ظلم و ستم هميشه، در هرجا و هر روز قيام مي کند و به ظالمان گوشزد مي کند فاعتبروا، عبرت بگيريد، ظلم و اجحاف نکنيد و به انسانها مي گويد در هر عصر حسيني وار زندگي کنيد، تسليم زور و ستم نشويد، کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا معناي اين مطلب است خيلي حرف است، شعار نيست، حرف سجاد است.

 

8- امام حسين (ع) در شب عاشورا به ياران خود فرمودند که آزادند که صحنه را ترک نمايند و هر کسي که بخواهد مي تواند برود و هيچ وقت مسئله تکليف و يا اينکه امام و فرزند پيغمبر هستند را مطرح نکردند. نظرتان را راجع به همين موضوع انسان دوستانه امام حسين (ع) (حال به دور از مذهب و يا گرايش سياسي خاص ) بيان فرماييد؟

اين سوال شما خيلي دامنه دار است و با چند جمله تمام نمي شود اما اشاره اي مي کنم اين يکي از کارهاي خاص ابو عبدالله (ع) است که در تاريخ نهضت و شهادت به نمايش گذاشت چون نزديک 7 هزار نفر يا کم و بيش با قافله امام کربلا آمده بودند با افکار مختلف ولي امام به کربلا آمده بودند با افکار مختلف ولي امام با مهلت گرفتن يک شب از لشکر يزيد مسائل را روشن نمود مهلت گرفتن از ابن سعد ستمگر براي يک شب زنده ماندن و ادامه حيات ، براي آزاد مردان مردان عالم برازنده نيست اما موضوع عميق تر از اهميت در تاريخ آمده است که حسين به خاطر قرآن خواندن و نماز خواندن اين خواهش را کرد که گرچه منکر اين نيستيم اما قضيه چيز ديگر است که يکي از ابهامات جريان شب عاشورا اين است که امام يقين کردند ديگر چاره اي جز شهادت ندارند يعني خداوند به ما کمک کرد و پيروزي شديم امام حسين نه ، فرمود : نديدم اين کار را مگر زيبا “مارايت الا جميلا” يعني طلوع خورشيد و حقيقت اين قيام در افق هاي دور معلوم مي شود يعني زينب کبري قيام برادرش را در آن مقطع نمي ديد ولي ابن زياد و يزيد کارشان مقطعي بود براي چند صباح رياست دنيا و فريب مردم آنهم عوام الناس. به ظاهر به خر مراد سوار شدند.اين قدر بگويم که حسين براي نجات بشريت و ابقاي عدالت اجتماعي و رفع ظلم و ستم هميشه در هر جا و هر روزقيام ميکند و به ظالمان گوشزد ميکند فاعتبروا  عبرت بگيريد اجحاف نکنيد و به انسانها مي گويد در عصر حسيني وار زندگي کنيد تسليم زور و ستم نشويد . کل يوم عاشورا کل ارض کربلا معناي اين مطلب است خيلي حرف است . شعار نيست . حرف سجاد است .

 

9- امام حسين (ع) در شب عاشورا به ياران خود فرمودند که آزاداند که صحنه را ترک نمايند و هر کسي که بخواخد مي تواند برود و هيچ وقت مسئله تکليف و يا اينکه امام و فرزند پيغمبر هستند را مطرح نکردند . نظرتان را راجع به همين موضوع انسان دوستانه امام حسين (ع) (حال به دور از مذهب و يا گرايش سياسي خاص ) بيان فرماييد؟

اين سوال شما خيلي دامنه دار است و با چند جمله مام نمي شود اما اشاره اي مي کم اين يکي از کارهاي خاص ابو عبدالله (ع) است که در تاريخ نهضت و شهادت به نمايش گذاشت چون نزديک 7 هزار نفر يا کم وبيش با قافله امام کربلا آمده بودند با افکار مختلف ولي امام به کربلا آمده بودند با افکار مختلف ولي امام با مهلت گرفتن يک شب از لشکر يزيد مسائل را روشن نمود مهلت گرفتن از ابن سعد ستمگر براي يک شب زنده ماندن و ادامه حيات ، براي آزاد مردان مردان عالم برازنده نيست اما موضوع عميق تر از اهميت در تاريخ آمده است که حسين به خاطر قرآن خواندن و نماز خواندن اين خواهش را کرد که گرچه منکر اين نيستيم اما قضيه چيز ديگر است که يکي از ابهامات جريان شب عاشورا اين است که امام يقين کردند ديگر چاره اي جز شهادت ندارند يعني به ظاهر پيروز نمي شوند تا دست به حکومت اسلامي واقعي پيدا کنند تا بعضي صاحب عنوان باشند و با آن فکر آمده اند که به نوائي برسند اما به خطبه جانسوز خود در شب عاشورا اذهان آنان را شستشو کرد . امانم فرمودند: تاريکي شب پرده هاي خود را بر همه جا افکنده چشم چشم را نمي بيند هر کسي از مرگ مي ترسد حتي در روايت آمده امام بعد از ايراد خطبه سر بر زانو گذاشته که ياران دروغين مقيد نباشد اين يک امتحان بزرگي بود که خيلي ها مردود شدند سکينه خاتون مي گويد من از شکاف خيمه نگاه مي کردم ديدم يواش يواش مردم از پدرم فاصله گرفتند آن علف هاي هرزي که به قد و بالاي حقيقت و حقيقت و عدالت پيچيده بودند و گلويش را مي فشردند کنار زده شده نماندند مگر دلدادگان و آشنايان حق و پروانه هاي ولايت علوي امام فرموند: اي کسانيکه مي خواهيد برويد اينقدر از صحرا دور شويد که فردا روز سخت است صداي من را نشنويد و جواب مثبت ندهيد، مرتد و گرفتار مي شويد. امام نمي خواست يک ذره اي نهضت، خود را مطرح کند بلکه فقط مي خواست توحيد، نبوت ، عدل و امامت و معاد در مسير شهادت بيان شود و اين اصول تا دنيا هست پا برجا باشد . مهلت گرفتن امام رازي است لا ينحل. سياست از ديانت جدا نيست. همين است اين است سياستي است که ديانت را و ديانتي که سياست صحيح و عدالت اجتماعي را شفاف کرد. نه به اينکه با سياست معاويه اي مردم را فريب دهد و براي خود طرفدار جمع کند. اين سياست محکوم است. امام علي (ع ) سياست داشت . امام سياستي که با برخورد و رفتار خود با قاتل خود رئوف، اما با قاتلان مکتب نبوي برخورد شديدي داشت. با منافقان و شيوخ نهروان که اسلام فريب کارانه داشتند، سر ستيز داشت و شخصا خواست اين ريشه سرطاني را از بيخ با شمشير عدالت خود قطع کند گرچه نهروانيها با معاويه که دشمن سر سخت علي بود و نتيجه ندانم کاري هاي او باعث شد اين حوادث ،پيش بيايد ، دشمن بودند. علي ملاحظه نکرد که مثلا بگذار با سياست و مصلحت اينها رفتار کند و مثلا اينها معاويه را بکشند و براي من کار کنند . بلکه عدل علي مخالف دشمن حق است.

 

10- به نظر شما با توجه به وضعيت جديد جامعه از جمله وجود ماهواره ها ، اينترنت و …. چگونه مي توان رابطه مذهبي را ميان تعاريف و افکار مذهبي با اين مظاهر مدرنيسم ايجاد کنيم ؟

مسئله تحريم کردن ماهواره ها و غيره و تحريم نکردن آنها مربوط به نظر فقهاي ماست و حلال و حرام کردن يک خبر هم به اين سادگي ها نيست که هر کسي بلند شود فتوا بدهد چه چيز حرام است يا حلال . بايد مجتهد اعلم باشد. بايد ولي امر نظر بدهد. يادم هست که در دهه اول انقلاب ويدئو را مي گفتند حرام است و کسي جرات دوربين آوردن به مجالس حسيني را نداشت دلش مي خواست از سخنراني و از شعر خواني شعرا و مادحين فيلم برداري کند اما همين که گوشه دوربين را ميديدند مي گفتند: پس فلاني ويدئو دارد در نتيجه مجالسش بسيار گرم و خاطراتي را نتوانستند فيلم برداري کنند. من يک آهنگي را درست کرده بودم و شعرش راهم خودم نوشته بودم با همکاري يکي از دوستان شاعر تبريزي خواندم و فقط کاست شد بعدا او را با تصوير و هم آهنگ مونتاژ کردند و در تلويزيون سراسري پخش کردند و  هر سال هم از راديو پيام در دهه عاشورا يک روز پخش مي شود کل، کل، کل، يوم عاشورا، …اما اگر از همان مجلس فيلمبرداري همزمان با ضبط صدا مي شد چقدر جالب مي شد. مسئله ماهواره فرق ميکند اما بايد اذعان کرد که يک اختراع و اکتشاف بزرگ است و قابل استفاده. چون تمامي دنيا را به هم ديگر مي شناساند و نزديک مي کند .

عصر اينترنت و ماهواره دي گوزله گوزيم

که مبادا گل غيرت کفي غارتده قالا

انشاءاله که همیشه سایشون بالا سرمون باشه.

توسط
تومان